نفس های فردا

خانوووم معلم النا سرسفره بابچه ها ک تاریخش اسفند۱۳۹۵هست اینم نوروز۱۳۹۶...

ایلیا خندون آرزویم همه خوشحالی توست. خنده ی ایلیاجوووون...

النا و مهدش اینم از جشن بهمن یه روز خوب بادوستاش اینم جشن پایان سال.پایین سمت راست الناجون نشسته‌ که عروسکشم برعکس گرفته...

ایلیا دختر میشود.اینم یه عکس از ایلیا جان ک لباس دخترانه پوشیده. ...

این عکسا رو تابستون ۹۵که تقریبا دوسال ونیم بودین گرفتم....

راهنمای ربات ایلیا عروس می شود. ایلیای عزیزم ان شاالله دامادیت رو ببینم....

امشب میخوام یکم ازشیرین کاریاتون بگم،امروز بخاطر کفشای النا دعواشد چون ایلیا جون هم دوست داره کفشای النا رو بپوشه ،دیشب هم ک باز دعوا کردین ومن صدای جیغ النارو شنیدم ورفتم دیدم ایلیا ،النا روهل دادی والنا گوشش به دیوار خورده.اینم سندش   الان هم رفتیم که یکم خرید کنم .النا برادرش روگاز گرفت.وتوماشین دعواکردین. حالا یکم از حرف زدنتون بگم .النا دوست دارم رو میگم :تو رو سون دارم.  دوچرخه؛گرخه. .   الناجونم وقتی خوابم میای ومنو میبوسی،.   حتی الانم به خاطر دوچرخه دارین دعوا میکنید. ...

النا وایلیای عزیزم.    این روزاخیلی خیلی شلوغ شدین.همش جیغ ولجبازی النا خانم دیروز درحیاط خونه اقاجون روباز کرده وازاین محل به دوخیابون دورتر رفته اونم یه خیابون شلوغ وپراز ماشین.ماهم همه جا رو دنبال النا گشتیم ودیدیم خانم همسایه دست النارو گرفته وداره میاره.منم بسیار نگران بودم واردست النا عصبانی شدم .اما خداروشکر ختم ب خیرشد.   ...